دلم از خیلی روزها با کسی نیست...!!

سلام خدمت همه دوستان عزیز ٬ انشالله که خوب و خوش باشین با معرفت ها‌ !!  چقدر اینجا عوض شده دیگه هیشکی از بچه ها نیستن یا هستن زیر آبی اومدن و بروبچ قدیمی رو فراموش کردن .. داااااااااااااااااااااااااااااااالی  ٬ بابا زنده هستما ..!! این روزها خیلی چرت ٬ سخت ٬ دلگیر ٬ مسخره ٬ بیهوده ٬ ( چیزهای دیگه ای اگه دوست دارین اضافش کنین ) بود . از دیشت تا حالا خوب شدم یه آرامش خاصی یه آرامشی که احساس میکنی همه چی تو دستته همه چیز کنارت خیلی حس شیرینیه خیلی وقت بود ازم دور شده یود اما خدا کمکم کرد برگرده پیشم دوباره واسه یه ۵ - ۴ دارم میرم کازرون واسه یه دوره درسی  دیگه از بوشهر داشتم خسته میشدم خیلی اذیت شدم این یه ماه تو بوشهر دیگه حوصله سر کار رفتنم ندارم زوری میرم با اینکه سرمون خیلی شلوغ دیگه دل و دماغ کار ندارم ترجیح میدم واسه خودم آهنگ گوش بدم ٬ حتی دیگه با گوشیم هم حال نمیکنم گوشی جدید که خریدم ( Nokia 3250 ) فکر میکردم باهاش حال میکنم اما نه ضدحال زدم پشیمونم که چرا پول دادم براش .. نمیدونم کلا به پوچی خاصی رسیده بودم آدم توهمی شده بودم موهاب بلند تا رو شونه و در هم ریش فرفری و لباس نامرتب !! اما بالاخره یه تکونی خوردم زودی رفتم آرایشگاه تازگی پی بردم که چه گوشی با حالی این ۳۲۵۰  همه این خوشی ها رو ممنون یه نفرم درسته این یه نفر همون که به خاطر اون به این روزها افتاده بودم اما دوباره کمکم کرد خودمو بسازم  ( بابا آی لاو یو  ) امروز زندگی جدیدی رو شروع کردیم یه طرفش من بود مرد زندگیش و طرف مقابل هم اون بود زن زندگیم دیگه مشکلات دارن حل میشن دنبال کارای معافی سربازیم هستم دعا منین درست بشه به این دو سال نیاز شدید دارم باید دو سال از هم سن هان جلو بیفتم به خاطرش  ٬ یا خدا ما برای شروع یا علی گفتیم تو هم کمکمون کن بخاطر همین خوشحالی شروع کردم به نوشتن دوباره نوشتن واسه دل خودم و دل خودش  الان به تنها چیزی که نیاز دارم آرامش شاید تو کازرون به دستش بیارم اما اونجا فقط باید خوند فقط درس مهمه نه هیچ چیزه دیگه اما چه جوری تحمل کنم این دوری رو ؟؟!! خودوم اینجا دلم در پیش دلبر خدای این سفر که میرسد کی میرسد سر ؟! اما پشت این سختی و دوری یه چیز شیرین منتظره جفتمون هست البته به شرطی شیرین که ما دوتا با هم بهش برسیم نه جدا جداها انشالله درست میشه  .

نمیدونم خیلی درگیرم که میتونم تنهایی اونجا سر کنم یا نه ؟ البته ۳ - ۲ یه بار میام بوشهر اما خوب دوری از یار و خونه خیلی سخته کلا خودم هم به بوشهر خیلی وابسته هستم دوسش دارم به هر حال اینم یه بدی دیگه مگمه نه ؟!  

برای تو : بخاطر تو میخونم یا تو یا هیچ کس دیگه قدر چشاتو میدونم یا تو یا هیچ کسه دیگه می خوام بگم دوست دارم اینو همش دلم میگه ... یا تو یا هیچ کس دیگه (۲)

منتظرم باشین زود به زود به روز میکنم منما همون نوید سابق ٬ خوشحال ٬ خندون ٬ سر حال بابت همه چیز ممنونتم خانومی

کارواش ٬ تعویض روغن ٬ کافی شاپ ...

سلام خدمت تمامی دوستان خوبین ؟ انشالله که خوش و سلامت باشین ؟ با آب و هوا چطورین ؟ اینجا که هوا بس ناجوانمردانه گرم است یعنی نه ناجوانمردانه ها خیلی نامردی !! اما چه کنیم باید بسازیم .


  1. خدا رو شکر نتیجه دانشگاه رو زدن و من قبول نشدم‌!! بابا روحیه ، خوب چیکار کنم نشدم دیگه بشینم گریه کنم ؟! به هر حال منتظر آزاد هستیم ببینیم چه میشه .
  2. از مسافرت اومدم مسافرت که نبود جیگر خونی بود ... 14 روز تمام اینقدر دلم واسه بوشهر خودمون تنگ شده بود عقده ای شده بودم یه پلاک 48 ببینم حتی 58 عزیز هم ندیدم !! اول رفتیم شیراز ، بعد رفتیم کرمان عروسی ، باغ شازده با یه جایی بود محل درویشان درست اسمش یادم نیست اما کاملا متفاوت یکی ساده ی یاده یکی دیگش آخر شیکی و دار و درخت و چشمه و ... ! اول رفتیم همون جای درویشا یعنی END سادگی و بی آلایشی خیلی حال کردم گفتم خوش به حالشون اینا آدمم نه ما که همش دنبال جمع کردن مان و ملال بیشتر هستیم اینا تو آخرت کیف میکنن نه ما !! کاشکی بشد توی این دوره و زمان هم مثل اونا بود به همین سادگی زندگی کنیم و اینقدر چشم و هم چشمی نکنیم کاشکی میشد با اخلاصی مثل اونها پیش خدا رفت ... کاشکی رو کاشتن سبز نشد بعد از اون رفتیم باغ شازده حالا جالبیش میدونی چیه من اونجا بودم این همه حسرت سادگی زتدگیشون خوردم رفتم اونجا اولش باغ که وایسادم تهش پیدا نبود گفتم : ااااااااااااااااا ... چه خبره ؟ خوش به حالش نگاه چه حالی میکرده ؟ لامصب چیکار کرده ؟! وسط کویر اینهمه درخت کاشته ؟! تندی گفتم کاشکی من جای این بودم دیگه هیچی لازم نداشتم ...!! یه 5 روزی هم مشهد بودیم اول رفتیم حرم بعد طوس ، طرقبه ، شاندیز ، زیست خاور ، سجاد .. یه چیز خیلی جالب خیلی دیدم تو مشهد خیلی جلب بود‌!! رو تابلو نوشته بود خدماتی نمیدونم چی بعد زیرش نوشته بود : کارواش ، تعویض روغن و کارواش‌!!!!!!!! فکر کنم نه نه مطمئنم مخ یارو خر گاز گرفته . بقیش یادم نمیاد اما در کل خوب بود و خوش گذشت خدا رو شکر جای شما هم اصلا خالی نبود ٬ بعد هم اومدیم شمال بعد هم تهران بعد هم شیراز بعد هم بوشهر !! خودمونیما ایرانگرد بودیم و نمیدونستیما !!
  3. اما خودمونیم هیچ جا خونه خود آدم نمیشه اینقدر دلم تنگ شده بود واسه بوشهر خودمون اشکال نداره با گرمیش ٬ شرجیش با همه چیزش میسازیم چون تو این مسافرت مردم بقیه شهر ها رو دیدم واقعا  به خونگرمی همشهریهای خودمون نیستن نامردا آدرس میپرسدی درست جوابتون نمیدادن کافی بود مغازهاشون بدونن مسافری دقیقا میخواستن جنس ها رو بندازن تازه بدفرم !!
  4. شنیدم عماد رفته مکه ؟!!! دیروز تو وبلاگش خودم خوش به حالش خدا نصیب کنه ، یادت نره ما رو دعا کنی عماد دال .
  5. این نامه عشقولانه رو لطفا با دقت تمام بخونین و نظرتون رو در موردش بگین ..

EshghoOlaneh !

سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی...

سلام خدمت همه دوستان عزیز امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین و هیچ غمی نداشته باشین .. هر چی بگین درسته !! شما درست میگین من بی معرفت اما به خدا وقت نداشتم ، امروز عماد رو تو خیابون دیدم گفت می خوان چند روز آینده یه همایشی برگزار کنن گفتم حداقل خودم رو به اون برسونم نه همینجوری سرم رو بندازم و بیام و برم پس سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی ..


1. بالاخره این کنکور لعنتی رو دادیم رفت دنبال کارش انشالله فکر کنم 19.75 میشم اگه خوب تصحیح کنن‌ !! لطفا کسی در مورد کنکور سوال نکنه که حالم به هم میخوره از این سوال : کنکور خوب شد ؟! ( مرسی که درک میکنین و نمی پرسین ) نشد هم که نشد دیگه سال دیگه ..!

2. توی این مدت گواهینامه هم گرفتم دیگه مردی شدم واسه خودم دیگه کم کم تو فکر گواهینامه پایه یک !!!!!!!! هم هستم ، وای که چقدر موضوع خنده داشتیم این روزا سر جلسه امتحان چه آیین نامه چه شهری !! یه زن تقریبا بزرگ بود دور و ورای 50 سال داشت میگفت 12 بار امتحان دادم اما قبول نشدم ! بهش گفتم خدا بخواد اینبار هم قبول نمیشی حالا میگیم اون زنه و سنش زیاد  یه مرد تقریبا جوونی بود میگفت 8 باره دارم امتحان میدم و قبول نمیشم ! میگفت خودم دیگه خجالت میکشم بیام امتحان بدم ، یه یارو بود آیین نامه قبول شده بود میخواست یه بره بکشه ! ما هم که فقط موضوع خندمون جور بود این مدت .

3. راستی 13 خرداد هم عمو شدم !! فکرش کن عمو نوید !!!!  عمو یه دختر خوشگل و تپلی و بداخلاق یه اسم پونه ، نمیدونم اما اکثرا میگن شبیه منه ، خوشا به سعادتش !! هیچوقت فکر نمیکردم آدو میتونه اینقدر بچه برادرش رو دوست داشته باشه فکر میکردم برام خیلی معمولی اما نه نامرد موقعی میاد اینجا از همه کارامون میشیم و فقط میشینیم بالای سرش موقعی دنیا اومد دقیقا تا یه هفته کارمون شده بود عصرها بریم ببینیمیش و شب که اون میخوابید ما هم میومدیم خونه میخوابیدیم ! خدا انشالله همیشه سالم نگرش داره ( الهی )

 

Poneh

 

4. دیگه سر کار هم رفتم دیگه کلا شدم مرد کامل !! پسر خوب مامان و بابا سر به زیر درس تموم کرده کمک دست باباش هم کار میکنه ! شدم گمپگل خونه !! ( اوضای خود شیرینیه برای رفتن خواستگاری برام !!! ) صبح ها ساعت 8 پا میشم من تو زمان مدرسه هیچوقت اینهمه سر ساعت پا نشدم اما نمی دونم چرا این روزها مثل بچه آدم شدم البته میدونم اما به کسی ربطی نداره که بدونه من به خاطر یه بنده خدایی که داره کاتیون هام زیاد میشه ( بابا شیمیدان ) خلاصه کسی کاره بیمه ای داشت ما در خدمتیم .

5. به احتمال زیاد دارم میرم مسافرت چند روزه آینده میرم ایرانگردی اول شیراز بعد کرمان بعد مشهد به احتمال زیاد اگه حوصله یاری کنه از اونور هم میریم شمال !!! چه فوکولیم دیگه ما اینیم ، از قدیم گفتن بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ! اصلا ذوق سفر ندارم انگار میخوام از مدرس ( خونمون ) برم بهمنی ( خونه داداشم ) نمیدونم احساس الکی رفتن مسافرت میکنم دارم واسه مسافرت آهنگ عاشقانه رو موبایل بریزم تو راه گوش بدم و زار زار گریه کنم شاید بخاطر مسائل عشقولانه باشه که مطمئنا هم فکر کنم همینه اما چه کار کنم که مجبورم !!

6. اینم یه شعر اندر وصف سفر : امسال تابستون دسته جمی میخواییم بریم زیارت  !!! ( با الهام از شعر سفر استاد عباس قادری )

زنده ام !

سلام خدمت تمامی دوستان عزیز خوبین ؟  یه دقیقه صبر کن بابا فحش ندین !! باشه آره شما درست میگین من بی معرفت بابا ول کنین گردن من از مو هم باریک تر  راستی سال نو مبارک !!!!!  


۱. عید امسال از عید سال قبل هم ....تر  بود ! اولش خوب بود اما از ۴ فروردین به اینور آشغال شد چون بابای یکی از بهترین دوستام مرد !!  خدا بیامرزدتش  و در کل روزهای بعدیش هم بد و بدتر و بدترتر شد ! حالم به هم خورد از عید ٬ اما گزروندیم مثل خیلی روزهای دیگه فقط گذروندن !  شما چی خوش گذشت ؟‌ شما عیدی گیرتون اومد ؟!! ما که همه اقوام آلزایمر گرفتن یادشون رفته باید عیدی بدن این تیکه هم خیلی اعصابم رو خورد کرد  .

۲. از بس ننوشتم عادت نوشتن از یادم رفته دیگه هیچ حرفی برای گفتن ندارم فقط یه چیزی اگه خدا بخواد دارم استارت شروع درس رو میزنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! فقط خیلی زود تعجب نکنین چون فقط میخوام صنعت شریف قبول بشم  خوب چیه چرا چپ چپ نگاه میکنین ؟!‌ آرزو بر جوانان عیب نیست ! منم جوونم و جویای نام !

۳. خودمونیما زندگی با عشق هم حال و هوایی داره ها ٬ البته زن ذلیلی همچنان حال و هوای خاص خودش رو داره ! ایندفعه میخوام یه خورده تریپ لاو برم !

اگه یکی رو دیدی وقتی داری میفتی زمین. برمی‌گرده با عجله میاد به سمتت، بدون براش عزیزی.
اگه یکی رو دیدی وقتی داری می‌خندی برمی‌گرده نگات می‌کنه، بدون واسش قشنگی.
اگه یکی رو دیدی وقتی گریه می‌کنی میاد باهات اشک می‌ریزه، بدون دوستت داره.
اگه یکی رو دیدی وقتی داری با یکی دیگه حرف میزنی ترکت می‌کنه، بدون عاشقته.

پس شخص مورد نظر من سعی کن درک کنی من کدومش هستم  به هر حال خودش میدونه بهتر شما هم بدونین که عاشقی بد دردیه به قول معروف عشق مثل تپه ای است که هر خری میتونه از روش رد بشه !  { دوست دارم آرتا جون ( آرتا اسم مستعارش از این به بعد ) میدونم خودت میدونی میخوام بقیه هم بدونن که چقدر دوست دارم  }

معنایی در زندگی نیست :

 معنا را باید خلق کرد

 اگر آن را خلق کردی

 معنا را کشف کرده ای

 نخست باید آن را به وجود آورد

 نه تخته سنگی نیست

 که در گوشه ای افتاده باشد

 ترانه ای است

 که باید آن را سرود

 شئی نیست

 ارزشی است

 که با تکیه بر هشیاری

 آن را به دست می آوری

 

 

دارم یه ساله میشما ..!!

سلام خدمت تمامی بروبچ باحال و با معرفت خوبین ؟!  چه خبر خوش میگذره ؟ بابا زنده هستم !! نگران نشید ! بالاخره طلسم شکسته شد و اومدیم خونه جدید ! و بعد از یه ماه اومدن که به روز کنم بالاخره این اولین وبلاگی که تو این دو سه سال تونستم یه سال کامل باهاش باشم بالاخره این وبلاگم هم شد یک ساله !!



۱. همیشه به حرفایی که بزرگترا بهم میزدن میخندیدم .. اما امروز به این نتیجه رسیدم که واقعا حرفشون حرفه .. یه مدت بود بخاطر مسائلی با دوستام قطع رابطه کرده بودم و همش تو خونه بودم نه اینکه درس بخونما ٬ نه همش تو خونه بودم خیلی کم میشد با کسی رفت و آمد داشته باشم نسبت به قبل که فکر کنم به هیچ رسیده بود بعد ٬ تا درسام رو از سوم داشتم پاس نکرده بودم تو این مدت نشستم تو خونه همش به این مسائل فکر میکردم تا بالاخره دی ماه امسال پاسشون کردم و تو دوستام من تنها کسی هستم که تونستم پاس کنم و خوشحالم که بیشترین ضربه رو از دوستام نخوردم و تونستم فراموششون کنم الان تو زندگیم فقط خودم هستم و یه نفر دیگه که به هیچ عنوان حاضر نیستم با کسی عوضش کنم و شاید دلیل اینکه این مدت به فکر آینده هستم همین شخصی که میگم ٬ اما نصیحتتون میکنم هر چند میدونم شما هم مثل من هستین و حرف هیچکی رو غیر از خودتون قبول ندارین اما : با هیچکس صمیمی نشین و یه مرزو حد بین خودتون بزارین ٬ عادت ندارم ادعای بزرگی کنم و جو نصیحت بگیرتتم اما یه کم فکر کنین  .

۲. بالاخره ما هم با همه سختی ها اسباب کشی کردیم و اومدیم تو خونه جدید‌ ٬ خیلی دلم برای اون خونه قبلی تنگ شده ٬ آخه از موقعی دنیا اومدم اونجا بودم ۱۸ سال خاطره !!!!!! همش داره از بین میره اومدم تو یه خونه ای که الان که دو هفته ای میگذره ازش اما هنوز فکر میکنم اینجا موقتیم و هر چه زودتر برمیگردیم خونه خودمون  .

۳. این ترم زبان هم داره تموم میشه کم کم وقت میان ترم و پایان ترم از این صوبتاست !!! برام دعا کنین پاس بشه بره پی کارش که اصلا حالشو ندارم دوباره بشینم اینارو بخونم  .. به هر حال آرزو بر جوانان عیب نیست ما هم دوست داریم پاس کنیم تقصیر خودم نیست جوونیه و ۱۰۰۰۱ آرزو .

۴. یه حسی بهم میگه اونی که میخواستم بالاخره پیدا کردم ٬ حداقل الان مطمئنم که همونی که من میخواستم اما بعد رو نمیدونم ٬ تو این کسایی که دور و ورم بودن این با همشون فرق میکنه حتی با کسی که به عنوان آبجی با من بود ٬ حتی آبجیم هم تو زرد از آب در اومد همش از خدا میخوام این دیگه اینجوری نباشه  .  

۵. کم کم داریم به محرم و صفر هم میرسیم .. ماه حسین ( ع‌ ) به قول بوشهریا : بار الهی به حق پهلوی مجروح بتول ٬ این عزاداری ما جمله بفرمای قبول . 

 

آرزومند آرزوهایتان نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||